جدول جو
جدول جو

معنی علی غزی - جستجوی لغت در جدول جو

علی غزی
(عَ یِ غَزْ زی)
ابن سالم بن عبدالناصر غزی شافعی. وی ادیب بود و در نظم سخن نیز دست داشت در قدس تحصیل کرد، و در سال 747 هجری قمری درگذشت. او راست: تخمیس البرده. (از معجم المؤلفین از الدررالکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 51)
ابن عثمان غزی دمشقی حنفی. ملقب به شرف الدین. وی فقیه بود و در سال 799هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الجواهروالدر. 2- القواعد، در فروع فقه. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 148)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی نقی
تصویر علی نقی
(پسرانه)
نام امام دهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ یِ مُرْ ری)
ابن عبدالقادر بن سودۀ مری. مکنی به ابوالحسن. شاعر متوفی در سال 1333 هجری قمری او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ غَ)
ابن عبدالعزیز بن مرزبان بن شاپور بغوی، مکنّی به ابوالحسن. وی ساکن مکه بود و در دهۀ آخر قرن دوم هجری متولد شد و در سال 286 یا 287 هجری قمری درگذشت. او راست: المسندالکبیر (یا المسندالمنتخب). (از معجم المؤلفین ج 7ص 124). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 9 ص 80. الوافی صفدی ج 12 ص 99. الاستدراک ابن نقطه ج 1 ص 57. البدایۀ ابن کثیر ج 11ص 82. تذکرهالحفاظ ذهبی ج 2 ص 178. کشف الظنون ص 1685
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ زَ)
ابن محمد بن علی ازجی ضریر، مکنّی به ابوالحسن. مفسر بود و در سال 445 هجری قمری درگذشت. او راست: مجمع البحرین فی تفسیرالقرآن. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1599. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 688)
ابن محمد بن حبشی ازجی. وی از استادان یوسف بن خلیل بود و نزد ابوسعد بغدادی تلمذ کرد. (از تاج العروس: حبش)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ)
ابن ظافربن حسین ازدی مصری مالکی، ملقّب به جمال الدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه و اصولی و متکلم و مورخ و اخباری و ادیب و سیاستمدار بود و در نظم سخن نیز دست داشت. وی در سال 565 یا 567 هجری قمری متولد شد و مدتی سمت وزارت الملک الاشرف موسی بن الملک العادل را به عهده داشت. سپس وزارت را فروگذاشت و به مصر بازگشت و در آنجا در سال 613 یا 623 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- اخبارالشجعان. 2- اساس السیاسه. 3- بدایعالبدایه فیمن قال شعراً علی البدیهه. 4- الدول المنقطعه، در حدود 4 مجلد. 5- غرائب التنبیهات. و نیز او را اشعاری است. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 113). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 131. الوافی صفدی ج 12 ص 77. فهرس المؤلفین. معجم الادباء ج 13 ص 264. فوات الوفیات ابن شاکر ج 2 ص 51. کشف الظنون ص 74 و سایر صفحات. ایضاح المکنون ج 1 ص 42 و ج 2 ص 562. فهرس الخدیویه ج 4 ص 210. فهرس المخطوطات المصورۀ سید ج 2 ص 63. هدیهالعارفین ج 1 ص 706. و نیز رجوع به ابن ظافر ازدی شود
ابن عبدالله بن علی بن محمد بن یوسف بن سلیمان بن عمر ازدی، مشهور به ابن استجی. عالم و ادیب و شاعر (377- 455 هجری قمری) او را تصانیف بسیاری است. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 92. الصلۀ ابن بشکوال ج 1 ص 408 و لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ کَ)
ابن قربانعلی بن قاسم بن محمدعلی آملی کنی تهرانی. از فقهای بزرگ امامیه در نیمۀ دوم قرن سیزدهم بود. وی در سال 1220 هجری قمری در قریۀ کن واقع در دوفرسخی شمال تهران متولد شد و به قصد تحصیل مسافرتهای بسیار و طولانی کرد. سرانجام در اواخر عمر به ’کن’ بازگشت و در بیست وهفتم محرم سال 1306 هجری قمری در سن 86سالگی درگذشت و در شهر ری در جوار مرقد شاه عبدالعظیم دفن گردید. و پس از چندی که جسد ناصرالدین شاه قاجار را نیز در آنجا دفن کردند، مقبرۀ شیخ علی کنی در گوشه ای از مقبرۀ ناصرالدین شاه قرار گرفت. او راست: 1- تحقیق الدلائل فی شرح تلخیص المسائل. 2- توضیح المقال فی علم الدرایهو الرجال. 3- القضاء و الشهادات، در سه جلد. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 332 و معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 138 و اعیان الشیعۀ عاملی ج 42)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی. مشهور به ابن عباد. وی صوفی بود و در سال 810 هجری قمری درگذشت. او راست: التنبیه فی شرح الحکم العطائیه. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 728)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ یَ)
ابن احمد بن علی بن بندار یزدی حنفی. مکنی به ابوالقاسم. فقیه بود و در سال 386 هجری قمری متولد شد و در 474 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح الجامع الصغیر شیبانی، در فروع فقه حنفی. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 562 و هدیه العارفین ج 1 ص 692 و الفوائد البهیه ص 119)
ابن محمدعلی حسینی میبدی یزدی. وی لغوی و ساکن کرمانشاه بود و درسال 1313 هجری قمری درگذشت. او راست: بدیع اللغه فی اللغات المولده. (از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 24)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ / قُمْ می)
ابن حیدر بن علی منعل قمی. ملقب به نورالدین. متوفی در حدود سال 980 هجری قمری او راست: 1- شرح مبادی الوصول علامه. 2- نهایه الاّمال فی ترتیب خلاصهالاقوال ابن مطهر، در علم رجال. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 749) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 279)
ابن حسین قمی شیعی. ملقب به نورالدین. وی در سال 972 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: نهایهالاّمال فی ترتیب خلاصهالاقوال. (از معجم المؤلفین)
ابن حسین بن موسی بن بابویه قمی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بابویه. رجوع به ابن بابویه و علی (ابن حسین بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ عِزْ زَ)
ابن بدوی مصری. وی ریاضیدان بود و مدتی در مدرسه مهندس خانه خدیویه علوم ریاضی را تدریس میکرد. و در ششم جمادی الثانیۀ سال 1289 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- الخلاصهالعزیه فی تهذیب الاصول الحسابیه. 2- النخبهالعزیه فی تهذیب الاصول الهندسیه. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریه و فهرست الخدیویه ج 5 ص 181 و اکتفاء القنوع فندیک ص 457 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 775)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَ رَ)
ابن حجه الله بن علی بن عبدالله بن حسین بن محمد بن ابراهیم عمر بن حسن مثنی بن حسن السبط (ع) طباطبائی شولستانی غروی نجفی. رجوع به علی طباطبائی شود
ابن اسماعیل بن زین العابدین حسینی سنجانی غروی. ملقب به محدث و مکنی به ابوالفضائل. رجوع به علی سنجانی شود
لغت نامه دهخدا
(غَ)
متوفی به سال 721 هجری قمری، علی بن محمد او ابن ابی قصیبه است و جز غزالی مشهور میباشد. او راست: کتاب ’میزان الاستقامه لاهل القرب و الکرامه’. (از کشف الظنون چ 2 استانبول 1941م. ستون 1916)
طوسی. (متوفی به سال 830 هجری قمری) محیی الدین محمد غزالی. از علما و زهاد زمان شاهرخ بن امیرتیمور گورکان بود. (تذکرۀ دولتشاه سمرقندی و تاریخ حبیب السیر از غزالی نامه ص 259)
شاعر. او راست: کتاب ’مرآه الکائنات’ به زبان فارسی که درباره تاریخ از آغاز خلقت تا اواخر دولت سلیمانیه است. (کشف الظنون چ استانبول ستون 1649)
برسوی. (متوفی به سال 941 هجری قمری) مولی محمد برسوی، معروف به دلی برادر. او را دیوانی به ترکی است
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَ)
ابن محمد بن علی. مشهور به ابن قصیبه. او راست: 1- استعطاف المراحم و استسعاف المکارم، که در سال 878 هجری قمری آن را تألیف کرد. 2- خالصه عقدالدرر من خلاصه عقدالغرر. 3- الدرالمنظوم فی خلاصهالعلوم، که آن را به نام سلطان محمد فاتح فراهم آورد. 4- طوالع انوار القلوب من مطالع اسرارالغیوب. 5- میزان الاستقامه لاهل القرب والکرامه. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 79 و 1916 و... و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 151 و ج 2 ص 87 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 734 و فهرست الخدیویه ج 7 ص 655)
شافعی. ملقب به علاءالدین. وی پیش از سال 1012 هجری قمری میزیست. او راست: طرف الموافاه و ظرف المکافاه، که آن را به سلطان محمد مراد عثمانی هدیه کرد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَ نَ)
ابن عثمان غزنوی. مکنی به ابوالحسن. صوفی بود و در سال 465هجری قمری درگذشت. او راست: کشف حجب المحجوب لارباب القلوب، در تصوف. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1494)
ابن ابراهیم بن اسماعیل غزنوی حنفی. ملقب به ناصرالدین. وی مفسر بود و در سال 582 هجری قمری درگذشت. او راست: التکسیر فی التفسیر. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غُزْ وَ)
ابن یوسف بن احمد مصری مکی یمنی شافعی. مشهور به غزولی. وی فقیه و اصولی و نحوی و عالم فرایض و شاعر بودو در مکه اقامت داشت و وفات او اندکی پس از سال 860هجری قمری روی داد. او راست: 1- الایجاز اللامع علی جمعالجوامع سبکی. 2- زبده الفرائض. 3- شرف العنوان، مشتمل بر پنج علم. 4- منظومهالحجه علی البهجه، در نحو. (از معجم المؤلفین از الضوءاللامع سخاوی ج 6 ص 51)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ زَ)
ابن فضل مزنی نحوی. مکنی به ابوالحسن. وی در عهد خویش از دانشمندان بزرگ بود که مردم از اطراف برای کسب دانش به سوی او روی می آوردند. او را تصنیفات مفیدی در نحو و صرف است و نیز کتابی در علم ’بسم الله الرحمان الرحیم’ دارد که آن را ’بسمله’ نامیده است. (از معجم الادباء چ قاهره ج 14 ص 98 و چ مارگلیوث ج 5 ص 294)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن علی عزی مالکی. او راست: قرهالعیون علی الجوهر المکنون فی البلاغه، که در سال 981 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 225 و هدیه العارفین ج 1 ص 748)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ؟)
ابن محمد مغازی زواوی. صوفی و از اهل طریقت بود. او راست: الفیوضات الاحسانیه و التدرجات الانسانیه فی نشر الطریقه الخلوتیه، که در سال 1301 هجری قمری به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَکْ کی)
ترانه سازی بوده است دردستگاه بوبکر ربانی. و در ذیقعده سال 421 هجری قمری که سلطان محمد غزنوی را، برادرش سلطان مسعود به قلعۀ مندیش میفرستاد تا زندانی شود، این مرد که از ندمای او بود این دو بیت را بر بدیهه حسب حال او ساخت:
ای شاه چه بود اینکه ترا پیش آمد
دشمنت هم از پیرهن خویش آمد
از محنتها محنت تو بیش آمد
از ملک پدر بهر تو ’مندیش’ آمد.
اما نام این علی مکی در تاریخ بیهقی تصحیف شده به صورت ’یکی’ نگاشته شده است: ’...قلعه ای دیدیم سخت بلند، و نردبان پایهای بی حد و اندازه، چنانکه بسیار رنج رسیدی تا کسی برتوانستی شد. امیرمحمد از مهد بزیر آمد و بند داشت، با کفش و کلاه ساده، و قبای دیبای لعل پوشیده. و ما وی را بدیدیم و ممکن نشد خدمتی یا اشارتی کردن. گریستن بر ما افتاد، کدام آب دیده که دجله و فرات چنانکه رود براندند. ناصری و بغوی که با ما بودند و یکی بود از ندمای این پادشاه و شعر و ترانه خوش گفتی، بگریست و پس بدیهه نیکو گفت: ای شاه چه...’. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 75، و چ سعید نفیسی ص 76، و به دیوان منوچهری چ دبیرسیاقی چ 2 ص 331 شود. و نام این علی مکی در یکی از قصاید منوچهری دامغانی (ص 133) آمده است:
یکی چون معبد مطرب، دوم چون زلزل رازی
سیم چون ستی زرین، چهارم چون علی مکی.

ابن ناصر بن محمد بن احمد بلبیسی مکی شافعی حجازی. مشهور به ابن ناصر و ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی حجازی شود
ابن محمد بن اسماعیل بن علی بن محمد بن داود بیضاوی الاصل مکی شافعی. مشهور به زمزمی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی زمزمی شود
ابن اسماعیل بن ابراهیم بن محمد بن عربشاه اسفرایینی شافعی مکی. مشهور به عصامی و حفید. رجوع به علی عصامی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سُ)
ابن حسین بن محمد سغدی حنفی. فقیه بود و در سال 461 هجری قمری در بخارا درگذشت. نسبت او به ’سغد’ از نواحی سمرقند است. او راست: 1- النتف فی الفتاوی. 2- شرح بر کتاب خصاف در ادب قاضی بر مذهب ابوحنیفه. 3- شرح الجامع الکبیر شیبانی، در فروع فقه حنفی. (از معجم المؤلفین از تاج التراجم ابن قطلوبغا ص 32 و الجواهر المضیئۀ قرشی ج 1 ص 361 و الفوائد البهیۀ لکنوی ص 121 و کشف الظنون ص 46 و هدیه العارفین ج 1 ص 691)
لغت نامه دهخدا
(طَ)
ابن حبیب غزی. تابعی است. (منتهی الارب). به گفتۀ صاحب حبیب السیر وی کسی است که با سعید بن جبیر و عطاردبن مجاهد و عمر بن دینار از ستم حجاج بحرم کعبه پناه بردند و سرانجام نیز بتقاضای حجاج و موافقت ولید به سزا رسیدند. (از حبیب السیر چ تهران ج 1ص 256). تابعی در سنت اسلامی به شخصی گفته می شود که در عصر پس از پیامبر اسلام زندگی کرده و از صحابه – کسانی که پیامبر را دیده اند – علم و دین آموخته است. اگرچه تابعی پیامبر را ندیده است، اما پیوند او با صحابه سبب شده است که در زنجیره ناقلان حدیث جایگاه بالایی داشته باشد. علمای علم رجال و حدیث معمولاً تابعین را به سه دسته تقسیم می کنند: کبیر، وسط و صغیر، بسته به اینکه با کدام طبقه از صحابه دیدار داشته اند.
لغت نامه دهخدا
(عَ دَ)
دهی است جزءدهستان کوهپایه، بخش نوبران شهرستان ساوه. واقع در 18 هزارگزی خاور نوبران و 6 هزارگزی راه عمومی. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر، دارای 436 تن سکنه. آب آن از قنات تأمین می شود و محصول آن غلات، بن شن، بادام، انگور، گردو، سیب زمینی، لبنیات و میوه است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و صنایع دستی آنان قالیچه بافی و راه آن مالرو است و از طریق غرق آباد می توان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد رازی، ملقب به زین الدین و مکنّی به ابوالحسن. متکلم و شاعر قرن ششم هجری بود. او راست: 1- دقائق الحقایق. 2- مسائل فی المعدوم والاحوال. 3- مناظرات و نیز اشعاری دارد. (از معجم المؤلفین بنقل از اعیان الشیعۀ عاملی ج 42 ص 79. فوائدالرضویۀ عباس قمی ج 1 ص 323. تذکرهالمتبحرین ص 489)
ابن بندار رازی حنفی، مکنّی به ابوالقاسم. متوفی در سال 474 هجری قمری او راست: شرح الجامع الصغیر فی الفروع، محمد بن حسن شیبانی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ج 1 ص 563)
متوفی در سال 686 هجری قمری او راست: تهذیب الاسماء و اللغات. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 92)
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن مجاهدبن مسلم بن رفیع کابلی رازی کندی، مکنّی به ابومجاهد. رجوع به کابلی (ابومجاهد علی بن...) و علی (ابن مجاهدبن مسلم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَقْ قی)
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی، مشهور به ابن عصار و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عباسی شود
ابن عبدالملک رقی، مکنّی به ابوالحصین. وی قاضی حلب بود و ذکر او در یتیمهالدهرثعالبی آمده است. رجوع به یتیمهالدهر ج 1 ص 70 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
شیخ علی حزین، نام او شیخ محمدعلی بن ابی طالب زاهدی گیلانی اصفهانی است که به ’شیخ علی حزین’ شهرت دارد. رجوع به حزین لاهیجی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِلْ لی)
ابن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن طاووس علوی فاطمی حسینی حلی، مشهور به ابن طاووس و مکنّی به ابوالقاسم یا ابوالحسن یا ابوموسی و ملقّب به رضی الدین. رجوع به ابن طاووس و به علی (ابن موسی بن جعفر...) شود
ابن حسن بن عنتربن ثابت حلی، مشهور به شمیم و ملقّب به مهذب الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی شمیم شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حِلْلی)
ابن سعید بن احمد بن یحیی مزیدی حلی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به ملک الادباء و استاد شهید. شاگرد علامه. رجوع به ابوالحسن (علی بن سعید...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن عبدالله بن حسن بن حمزۀ حمزی (شریف...) ملقّب به جمال الدین. امیریمن. وی در سال 626 هجری قمری متولد شد. و او را با اصحاب و حکام یمن اخبار و حکایاتی است. مسکن او در شهر قمحه در یمن بود و در سال 699 هجری قمری درگذشت. (ازالاعلام زرکلی بنقل از العقوداللؤلؤیه ج 1 ص 324)
ابن حسن بن علی بن حسن بن علی بن شدقم بن ضامن بن محمد حمزی حسنی مدنی، ملقّب به زین الدین. رجوع به علی شدقمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَ زَ)
ابن منصور بن مضرس بن قیس غنوی جزری مشهور به ابن غدیر. وی شاعر و سوارکار و اهل الجزیره بود. او در عهد عبدالملک بن مروان میزیست و شعری درباره ف تنه زبیر دارد. وفات وی در سال 80 هجری قمری بوده. (از الاعلام زرکلی بنقل از سمطاللالی ص 799. آمدی ص 164. مرزبانی ص 280)
ابن محمد بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی موصلی، مشهور به ابن اثیر جزری و ملقّب به عزالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به ابن اثیر و نیز به علی (ابن محمدبن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان آواجیق، بخش حومه شهرستان ماکو. این ده مشهور به علوجنی شده است. رجوع به علوجنی شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ غَزْ زی)
ابن خلف بن خلیل بن عطأالله غزی شافعی. ملقب به علاءالدین. وی محدث و مورخ و فقیه بود در سال 712 هجری قمری متولد شد و در دمشق به تحصیل پرداخت و نزد ابن شحنه و جماعتی دیگر تحصیل کرد و در ماه ربیعالاّخر یا جمادی الاولای سال 792 هجری قمری درگذشت. او راست: مختصر تاریخ اسلام ذهبی. (از معجم المؤلفین از شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 323 و کشف الظنون ص 295)
لغت نامه دهخدا